آیتالله سید ابوالقاسم خویی
(1317- 1413 هـ. ق)
شب پانزدهم ماه رجب سال 1317هـ. ق. برای جهان اسلام و دنیای تشیع، شب مبارک و فرخندهای بود. در آن شب، آیتالله حاج سیّد علیاکبر، فرزند سید هاشم موسوی خویی- از علمای بزرگ و نامی شهرستان خوی- صاحب فرزندی شد که سالیان بعد، هفتاد سال بر کرسی تدریس در مهمترین حوزه علمی عالم تشیع تکیه زد و با پرورش صدها عالم و مجتهد و تالیف دهها کتاب و تأسیس مراکز علمی و فرهنگی متعدد، در رأس مرجعیت جهان شیعه قرار گرفت وی یکی از پرچمداران موفق علوم اسلامی در زمان معاصر گردید.
چند ماه بود که آیتالله سید علیاکبر خویی در انتظار فرزند بود. روزی در حوزه علمیّه خوی مشغول تدریس بود که «آقا سلمان» یکی از شاگردانش سراسیمه وارد شد و به استاد گفت:
دیشب در مورد شما خوابی دیدم و حامل پیامی هستم. دیشب در عالم رویا، حضرت علی علیهالسلام را دیدم که فرمود: به سید علیاکبر بگو: «حمل عیالش پسر است و اسم او را ابوالقاسم گذاشتم «وَ لَهُ شَأنٌ (برای او مقامی خواهد بود) »
سرانجام در 15 رجب سال 1317 هـ.ق. نوزادی که همه منتظرش بودند، چشم به جهان گشود. پدرش بنا به سفارش حضرت علی علیهالسلام نام او را ابوالقاسم گذاشت.
سید ابوالقاسم دوران کودکی را در دامان پر مهر و محبت پدر و مادر در یک فضایی آکنده از معنویت پشت سر نهاد. او علوم مقدماتی را تا 13سالگی در زادگاه خویش فرا گرفت.
آیتالله سید علیاکبر خویی در سال 1330هـ.ق. به نجف کوچ کرد و سیدابوالقاسم توانست در حوزه علمیّه نجف، ادامه تحصیل دهد. سید ابوالقاسم بر اثر هوش و حافظه قوی، در مدت کوتاهی توانست ادبیات عرب، منطق، لُمعتَین، رسائل، مکاسب و کفایه را فرا بگیرد و در 21 سالگی، در درس خارج آیت الله شیخ فتحالله شریعت اصفهانی، معروف به شیخالشریعه حضور یابد.
سید ابوالقاسم درباره استادان بزرگ خود در فقه و اصول، چنین میگوید:
من درس خارج را در محضر تعدادی از استادان بزرگ آن زمان آموختم، ولی در میان آنان از پنج نفر نام میبرم، که خداوند روح آنها را قرین رحمت فرماید:
این پنج نفر عبارتند از:
1- آیتالله شیخ فتحالله، معروف به شیخالشریعه اصفهانی؛
2- آیتالله شیخ مهدی مازندرانی؛
3- آیتالله شیخ ضیاءالدین عراقی؛
4- آیتالله شیخ محمّدحسین اصفهانی؛
5- آیتالله شیخ محمّدحسین نائینی.
من از دو استاد اخیر بیشتر بهره بردم و یک دوره کامل از اصول را نزد آنان فرا گرفتم و برخی از کتابهای فقهی را نزد آنان آموختم. من درسهای آنان را برای شماری از شاگردان آن بزرگواران تقریر میکردم.
مرحوم نائینی آخرین استاد بزرگوار من بود که تا آخر عمر، ملازم محضر او بودم. من از او اجازه روایت گرفتم. او به من اجازه داد که کتب اربعه را از ایشان نقل کنم. (1)
یکی دیگر از مشایخ روایت آیتالله سیّد عبدالحسین شرفالدین عاملی (1290- 1377هـ.ق.) میباشد، که کتابها و تألیفات دانشمندان اهل سنت را از این طریق روایت مینماید. (2)
آیتالله خویی کلام، تفسیر و فن مناظره را از آیتالله شیخ محمّد جواد بلاغی نجفی (1282- 1352هـ.ق.) فرا گرفت. علاقه به یادگیری حکمت و فلسفه، او را به محضر سید حسین بادکوبهای کشانید. آیتالله خویی درسهای ریاضیات، حساب استدلالی، هندسه فضائی و مسطحه و جبر را نزد آیتالله سید ابوالقاسم خوانساری آموخت. (3)
آیتالله خویی در کنار تحصیل علم، به تهذیب نفس و خودسازی پرداخت. فرزانه خوی، عرفان را از آقا شیخ مرتضی طالقانی، آقا سید عبدالغفار مازندرانی و میرزاعلی آقا قاضی فرا گرفت. آنان در سیر و سلوک معنوی و شکلگیری شخصیت عرفانی آیتالله خویی؛ نقش زیادی داشتند.
آیتالله خویی از آن دوران، چنین میگوید:
«من در ایامی که در نجف اشرف مشغول تحصیل علوم دینیه بودم، بیشتر مقیّد به آداب و سنن و اوراد و اذکار بودم، و گاهی در مجلس پرفیض مرحوم آیتالله سید علی قاضی شرکت میکردم و از انفاس قدسیه آن بزرگوار بهره میبردم، تا اینکه روزی به ایشان عرض کردم: چیزی به من یاد بدهید و دستورالعملی بگوئید که من انجام بدهم؛ ایشان دستورالعملی (4) را دادند و گفتند چهل روز به این دستور، عمل کن! و من مشغول انجام آن اعمال شدم و چون روز چهلم شد، برای من حالت مکاشفهای رخ داد و من همه حوادث و چگونگی زندگی و آینده خود را مشاهده کرده و دیدم در بالای منبر درس میگویم و در منزل نشستهام، مردم میآیند و میروند، نماز جماعت و مراجعات مردم و حالات گوناگون خودم را مانند آیینهای که در پیش رویم باشد، تماشا میکنم، تا این که رسید به جائی که یک مرتبه شنیدم کسی بالای گلدسته حضرت میگوید: (انا لله و انا الیه راجعون) ایها النّاس با کمال تأسف آیتالله خویی از دنیا رفت. و در این جا آن حالت از من بر طرف شد و به حال عادّی برگشتم.»(5)
به اعتقاد آیتالله سبحانی، رمز موفقیت فرزانه خوی عبارت است از:
الف- فهم و هوش و دریافتن مطالب، به صورت صحیح؛
ب- حفظ و ضبط مطالب، بدون آن که با مرور زمان فراموش شود؛
ج- تصرف و موشکافی در مطالب؛
د- نوآوری.
این فقیه برجسته در اثر تلاشهای شبانه روزی، استفاده از نبوغ خدادادی و پشتکار مداوم، توانست در سال 1352هـ.ق. از آیتالله نائینی، آیتالله کمپانی، آیتالله عراقی، آیتالله بلاغی، آیتالله میرزاعلی آقا شیرازی و آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی اجازه اجتهاد بگیرد. (6)
اسطوره تدریس
یکی از بارزترین خصوص آیتالله خویی، اهمیت دادن به تدریس و تعلیم است. او بیش از هفتاد سال، شیفتگان معارف جعفری علیهالسلام و تشنگان فقه امامیه را از کوثر زلال معارف ال محمّد صلیالله علیه وآله سیراب نمود.
وی در طول این مدت، توانست با تحمل زحمات طاقتفرسا، صدها مجتهد تربیت کند. بسیاری از شاگردان او به مقام مرجعیت، تدریس و اداره حوزههای علمیّه نائل آمدهاند. این استاد گرانمایه درباره اهمیت تدریس، فرمود:
«من به تجربه دریافتهام که انسان باید آموختههایش را به دیگران بیاموزد. در درس گفتن یک نوع نبوغ برای انسان حاصل میشود که خیلی مفید است.»
ایشان در آغاز جوانی، به تدریس پرداخت. او در این باره میگوید:
«زمانی که دومین جلد شرح لمعه را فرا میگرفتم، به تدریس اولین جلد این کتاب پرداختم.»
آیتالله خویی درباره پیشینه تدریس خویش، مینویسد:
من بسیار تدریس کردهام و در فقه، اصول و تفسیر جلسات درس بسیاری تشکیل دادهام و جمعی بیشمار از اندیشمندان را در حوزه علمی نجفاشرف پرورش دادهام. من خارج مکاسب شیخ انصاری و همچنین کتاب صلوة را، از اول تا آخر، دو بار تدریس کردهام. در 27 ربیعالاول 1377 هـ.ق. به تدریس کتاب عروة الوثقی پرداختم- از باب طهارت شروع نمودم و در 26 ربیعالاول 1400 هـ.ق. به کتاب اجاره رسیدم و اکنون (ماه صفر 1401هـ.ق) در صدد اتمام این کتاب هستم-. محاضرات خود در فن اصول را- از آغاز تا پایان- شش بار (بر صدها نفر از دانشوران) القاء کردم و دوره هفتم را به سبب سنگینی وظایف و مسئولیتهای مرجعیت، در مبحث ضدّ رها ساختم.
در سالهای گذشته، به تدریس علم تفسیر همت گماشتم و پس از مدتی، بر خلاف خواسته قلبیام، از آن دست برداشتم و چقدر دوست میداشتم این درس ادامه مییافت و منتشر میشد. خداوند را سپاس میگویم که در خلال این سالیان طولانی، لجظهای از تدریس باز نایستاده و به جز روزهای بیماری و سفر، همواره به تعلیم اشتغال داشتم. (7)
فرزانه خوی علاوه بر تدریس علوم اسلامی، در فن مناظره با مخالفان و دانشمندان سایر ادیان نیز خبره بود. آیتالله خویی در مناظره، شیوه سقراط را در پیش میگرفت و ابتدا، تظاهر به قبول گفتار طرف مقابل میکرد، آنگاه مانند یک شاگرد که در مقام دانشطلبی و استفاده از استاد دانشمند خود است، اشکالات و مطالبی را به عنوان سوالات علمی، با مهارت خاصی پیش میکشید و موجب میشد که طرف مناظره حقایقی را به زبان آورد که ناخواسته، گفتار قبلیاش را نقض کند. بدین گونه او را در تناقضگویی و بنبست قرار میداد و راه فراری برای وی باقی نمیگذارد، جز این که ناگزیز به جهل و اشتباه خود اعتراف کند. (8)
بعضی از مناظرات آیتالله خویی در کتاب البیان نقل شده است، از جمله: مناظره با دانشمندی یهودی درباره جاودانگی قرآن و مناظره با عالم سنی درباره سجده کردن بر خاک. گفتوگوی او با عالم سنّی حجاز، با حضور شخصیتهای مذاهب گوناگون اسلامی، 10 شب در مسجد النبی صلیالله علیه وآله به طول انجامید و سرانجام، طرف مناظره تمام گفتههای ایشان را پذیرفت. (9) ¬در اثر همین گفتوگوها بود که عدهای از برجستگان اهل سنت، مانند دکتر سید محمّد تیجانی سماوی، استاد مالکی مذهب دانشگاه زیتونیّه تونس به مذهب مقدس تشیع گرویدند. (10)
فرزانه خوی برای نشر معارف اهلبیت علیهالسلام و گسترش علوم اسلامی، لحظهای نیاسود. ایشان علاوه بر پرورش شاگردان، در تألیف کتابهای ارزشمند علمی نیز کوششهای چشمگیری داشت.
شمار فراوان آثار آیتالله خویی- با توجه به این که وی هماره به تدریس، پاسخ به استفتائات و پرداختن به امور مرجعیت مشغول بود- بیانگر تلاش شبانه روزی او برای احیای فرهنگ اهلبیت علیهمالسلام است. حضرت آیتالله خامنهای در این زمینه میفرماید:
باید یاد نیکی از عالم بزرگوار و مرجع عظیمالشأن که اخیراً رحلت کردند، یعنی مرحوم آیتالله العظمی آقایی خویی بکنیم. ما به ایشان نه از دید یک مرجع، بلکه از دید یک محقق، مولف و مدرّس موفق نگاه می کنیم. آنچه درباره این بزرگوار و امثال ایشان، غالباً بعد از وفات صحبت میشود، جنبههای مربوط به مرجعیت این بزرگواران است، در حالی که آنچه در زندگی این افراد و شخصیتهای برجسته اهم است، خصوصیاتی است که مستقیماً به مرجعیت آنها، مربوط نیست، بلکه میشود گفت مرجعیت آنها، ناشی از آن خصوصیات است و آن، همان جنبه علمی، تحقیقی، تدریسی و کار موفق و پیگیر آنان در این زمینه است. اگر شما به زندگی این بزرگوار نگاه کنید، میبینید حداقل در سه رشته علمی و درس مهم، دارای فرآوردههای علمی تحقیقی هستند، که یکی فقه، دیگری اصول و سومی رجال است. این همه کتابهای فقهی و اصولی که شاگردان ایشان نوشتهاند، همه از کلمات ایشان است و شما به اینها اضافه کنید آنچه را که از قلم خود ایشان مستقیماً صادر شده است، کتاب بزرگ و کمنظیر رجالی ایشان که ظاهراً آن را در سالهای اواخر عمرشان نوشتهاند- چون ذکر میکنند که من این کتاب را با اشتغال زیاد و در دوران پیری مینویسم- یک فرآورده علمی عظیم است. حال شما ببینید یک عالمی که این مقدار فرآورده علمی دارد، چقدر میتواند تأثیر در حوزههای علمی، نه فقط در زمان خود، حتی بعد از زمان خود بگذارد.» (11)
آیتالله خویی 34 کتاب در موضوعات مختلف اسلامی تألیف نمودهاند که عناوین آنها عبارتند از:
1- نفحات الاعجاز (در اثبات جاودانگی قرآن)؛
2- البیان فی تفسیر القرآن؛
3- معجم رجال الحدیث، این کتاب یکی از کم نظیرترین کتابهای رجالی شیعه میباشد که در بردارنده شرح حال 15706 نفر از زنان و مردان راوی حدیث میباشد. این کتاب برای پنجمین بار، در سال 1413هـ.ق. و در 24 جلد منتشر شده است؛
4- اجود التقریرات: این کتاب تقریرات درس اصول میرزای نائینی است که آیتالله خویی آن را در 31 سالگی نوشته است؛
5- تکمله منهاج الصالحین؛
6- مبانی تکمله منهاج الصالحین؛
7- رساله در خلافت؛
8- قصیده در مدح امیرالمومنین علیهالسلام: آیت الله خویی آن را در 900بیت در وصف علی علیهالسلام سروده است و علاّمه سیّد مهدی موسوی خراسانی، آن را در سه جلد شرح کرده است؛
9- رساله در لباس مشکوک؛
10- المسائل المنتخبه؛
11- تعلیقه بر عروة الوثقی؛
12- تعلیقه بر المسائل الفقهیه؛
13- تهذیب و تتمیم منهاج الصالحین؛
14- المسائل و الردود؛
15- مستحدثات المسائل؛
16- توضیح المسایل؛
17- منتخب توضیح المسائل؛
18- منتخب الرسائل؛
19- تلخیص المنتخب؛
20- تعلیقه المنهج لاحکام الحج؛
21- مناسک حج؛
22- منیة المسائل؛
23- ازالة المحاده عن ملک المنافع المتضاد: این رساله در سال 1351 هـ.ق. به امر آیتالله میرزا علیآقا شیرازی نوشته شده است.
24- اضائة القلوب بتحقیق المغرب و الغروب؛
25- انارة العقول فی انتصاف المهر بموت احد الزوجین قبل الدخول؛
26- فقه القرآن علی المذاهب الخمس؛
27- قاعدة التجاوز؛
28- فهرست جامع الشتات میرزای قمی؛
29- تقریرات درس فقه مرحوم میرزای نائینی؛
30- تقریرات درس فقه مرحوم محقق اصفهانی؛
31- حاشیه بر وسیلة النجاة؛
32- حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری؛
33- تعارض الاستصحابین؛
34- تقریرات درس اصول مرحوم محقق اصفهانی (12)
حاصل تلاشهای شبانه روزی این بزرگ مرجع شیعه که در فاصله سالهای 1350- 1413هـ.ق. در مهمترین مرکز علم و فقاهت شیعه، با تمام قدرت و توانایی به تدریس فقه و اصول پرداخت، صدها مجتهد میباشد و قشر عظیمی از علمای بزرگ ایران و سایر کشورهای اسلامی را شاگردان آن بزرگ مرجع عالم اسلام تشکیل میدهند. اینک شماری از آنان را ذکر میکنیم:
سیّد علی خامنهای، سیّد ابوالقاسم کوکبی، محمّد تقی بهجت، میرزا جواد تبریزی، سیّد عبدالکریم موسوی اردبیلی، حسین وحید خراسانی شهید میرزا علی غروی تبریزی، سیّد علی سیستانی، آقا موسی شبیری زنجانی، سیّد محمّد حسین فضلالله، اسد حیدر، شهید سیّد محمّد علی قاضی طباطبائی، امام موسی صدر، مسلم ملکوتی، محمّدتقی جعفری، محمّد جواد مغنیه، شهید سیّد محمّدباقر صدر، سیّد عبدالرزّاق مقرّم، سیّد جلالالدین فقیه ایمانی، سیّد جعفر مروج جزایری، اسماعیل محقق کابلی، سیّد صادق روحانی، سیّد محمّد بجنوردی، دکتر ابوالقاسم گرجی، شیخ مرتضی بروجردی، سیّد رضا خلخالی، سیّد محمّدتقی خویی، سیّد محمّد مهدی خلخالی، میرزا رضا لطفی، سیّد علی شاهرودی، سیّد علاءالدین بحرالعلوم، شیخ محمّد اسحاق فیاض، شیخ جعفر سبحانی، سیّد محمّد روحانی، شهید سیّد اسدالله مدنی، احمد وائلی، ناصر مکارم شیرازی، دکتر سیّد جعفر شهیدی، سیّد جواد شبّر، سیّد محمّدتقی حکیم، شیخ محمّد علی توحیدی و سیّد علی بهشتی.
بیشتر شاگردان آیتالله خویی سخنان استاد در درسهای فقه و اصول را به رشته تحریر در آورده و منتشر ساختهاند. بعضی از آنان به این قرار است:
1- التنقیح فی شرح العروة الوثقی (مباحث اجتهاد و تقلید و طهارة و صلاة) شهید حاج میرزا علی غروی تبریزی.
2- مستند العروة الوثقی، (مباحث صلاة، خمس، صوم، اجاره) شهید شیخ مرتضی بروجردی.
3- تحریر العروة الوثقی، قربانعلی محقق کابلی.
4- معتمد العروة الوثقی، سید رضا خلخالی (حج).
5- مبانی العروة الوثقی، (مضاربه، مزارعه، شرکت، ضمان، حواله، نکاح، غصب)، سیّد محمّد تقی خویی.
6- فقه الشیعه، سید محمّد مهدی خلخالی.
7- فقه العتره، محمّدتقی حسینی جلالی.
8- محاضرات فی الفقه الجعفری (مکاسب محرمه) سید علی حسینی شاهرودی.
9- الدرر الغوالی، رضا لطفی.
10- مصباح الفقاهه (مکاسب شیخ) محمّدعلی توحیدی.
11- نموذج فی الفقه الجعفری، سیّد عباس مدرسی یزدی.
12- المعتمد، سیّد محمّد رضا خلخالی.
13- مصباح الناسک، سیّد تقی طباطبائی.
14- رسالة فی حکم اوانی الذهب، سید تقی طباطبائی.
1- مبانی الاستنباط، سیّد ابوالقاسم کوکبی.
2- المحاضرات، محمّد اسحاق فیاض.
3- مصابیح الاصول، سیّد علاء الدین بحرالعلوم.
4- جواهر الاصول، شیخ فخرالدین زنجانی.
5- الامر بین الامرین، شیخ محمّد تقی جعفری.
6- الرای السدید فی الاجتهاد و التقلید، غلامرضا عرفانیان. (13)
از انبوه نظریات آیتالله خویی، چند نظریه را که دانستن آنها برای همه خوانندگان مفید است یادآور میشویم:
الف- قراءات سبع فاقد سند معتبر به پیامبرصلیالله علیه واله میباشد.
ب- هیچ کاهش و افزایشی در قرآن رخ نداده است. آیتالله خویی به شبهات مطرح شده درباره تحریف قرآن به خوبی جواب داده و ثابت نمودهاند که قرآن در زمان خود پیامبراکرم صلیالله علیه واله جمع شده است.
ج- جمعی از دانشمندان قائل به نسخ فراوان در قرآن شده و از این طریق، از عظمت آن کاستهاند، ولی آیتالله خویی معتقد است که جز آیه نجوی، هیچ آیهای نسخ نشده است.
د- اختلاف افق، تأثیری در ثبوت هلال ندارد. اگر ماه در هر جای دنیا دیده شود، گرچه در نقاط دیگر ماه قابل رویت نباشد اول ماه یا عید اضحی ثابت میگردد.
آیتالله خویی در طول سالهای پر برکت زندگی خویش، همواره با حکومتهای ظالم در حال مبارزه و پیکار بود. ایستادگی وی در برابر مکتبهای مادی و دشمنان اسلام و مسلمانان بر کسی پوشیده نیست. در این زمینه نگاهی کوتاه به فهرست برخی از تلاشهای سیاسی ایشان در پنجاه سال اخیر، خوانندگان گرامی را با زوایای زندگی سیاسی آن مرجع دور اندیش آشنا میکند:
فتوای تاریخی در مبارزه با مکتب ملحد کمونیستی، حکم به حرمت شرکت در حزب توده، صدور اعلامیه و اظهار نگرانی از تسلط مزدوران بیگانه و افراد نامسلمان بر نقاط حساس کشور، مبارزه با نفوذ صهیونیسم در ایران، استقامت در برابر فشارهای رژیم ستم پیشه صدام، حمایت از قیام شیعیان عراق و پشتیبانی همه جانبه از انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی.
از آغاز حرکت مردم مسلمان ایران علیه رژیم پهلوی، آیتالله العظمی خویی با صدور اعلامیهها، پیامها و تلگرافها، به یاری انقلاب اسلامی شتافت. اقدامهای وی از سال 1341 به بعد، حاکی از ژرفنگری و دوراندیشی این مرجع فقید میباشد. نمونهای از اعلامیههای وی را که در پی قیام پانزده خرداد صادر شده است، در ذیل میخوانید:
بسمالله الرّحمن الرّحیم
قالالله سبحانه و تعالی: (و لا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسّکم النار و مالکم من دونالله من اولیاء ثم لاتنصرون) کمک و همراهی با ظالمین و ستمگران در شریعت مقدسه اسلامیه از اعظم محرمات است و در حرمت آن، بین علماء اعلام خلافی نیست. نظر به این که دولت فعلی ایران برای پیشرفت مقاصد شوم خود، که مخالف مقررات دین اسلام است، از هر گونه تعدّی و ظلم، از زدن و کشتن و زندان بردن آقایان علمای اعلام و طلاّب علوم دینّیه و سایر طبقات مومنین مضایقه ندارد، بر هر فردی از افراد مسلمان در هر لباس و هر مقامی که باشند، واجب است که از همکاری با این دولت خائن خودداری نمایند و بر تمامی مسلمانان لازم است استغاثه حضرت سیّد الشهدا حسین بن علی علیهالسلام را در نظر گرفته و از دین مقدس اسلام دفاع نمایند. (14)
نجف اشرف
ابوالقاسم الموسوی الخوئی
14 / محرم الحرام / 1383هـ
بخشی از اعلامیههای انقلابی ایشان درباره موضوعهای زیر صادر شده است: تسلط یهود بر کشورهای مسلمان، رفراندم شاه، یورش مزدوران شاه به مدرسه فیضیه، اهانت رژیم پهلوی به مقدسات اسلامی، مسئله انجمنهای ایالتی و ولایتی، اعمال ضد دینی رژیم شاه، قیام پانزده خرداد، دستگیری جمعی از علمای آذربایجان، آزاد کردن حضرت امام خمینی ، تبعید امام خمینی، قانون شکنیهای رژیم شاه، مبارزات مردم مسلمان ایران در سال 1357 و همه پرسی نظام جمهوریاسلامی. (15)
آیتالله العظمی خوبی اردبیهشت 1342، شاه ایران را محارب با دین میخواند و میفرماید:
«... حقّا در جهان امروز ما دیگر به هیچ وجه این گونه جرائم زشتی که شاه ایران و دستگاه حاکمه آن برای جنگ با دین و رجال دینی و ملت شریف ایران مرتکب میشود، قابل تحمل نیست.» (16)
وی آمادگی خود را برای شهادت در راه دین و قرآن، اعلان مینماید و میفرماید:
«... من نیز خون خود را در این راه اهداء میکنم و بزرگترین افتخار من آن است که این هدیه برای سلامتی دین مقدس اسلام و برای محفوظ ماندن قرآن مجید از انواع تعدیات و برای نابود شدن جنایتکاران وسیلهای قرار گیرد نهایت خوشوقتی آنجاست که این هدیه در پیشگاه حضرت بقیةالله اروحنا الفداء مورد قبول واقع گردد. زنده بودن و تماشای عجایب و ملاحظه تسلط دشمنان دیرینه اسلام بر مقدرات مسلمانان در حکم مرگ و تلختر از مرگ است. بدا به حال ما اگر در مقابل خطر ساکت بنشینیم و ودایع گرانبهای پیغمبران را به رایگان به دست دشمنان بسپاریم. وای بر حال ملت ایران اگر خدای نخواسته افرادی از دشمن، اختیارات او را به دست گیرد.» (17)
فعالیتهای چشمگیر برای آزادی امام خمینی ، استقبال بینظیر از امام خمینی در هنگام ورود ایشان به نجف اشرف، حمایت از رزمندگان اسلام و ترغیب نیروهای عراقی به تسلیم در برابر رزمندگان ایران، عدم توافق با رژیم جنایتکار صدام، صدور اعلامیه 18شعبان و حمایت آشکار از قیام شیعیان عراق، از دیگر اقدامات سیاسی و مبارزاتی آیتالله العظمی خویی است.
در منظر اهل نظر
حضرت آیتالله خامنهای، رهبر معظم انقلاب:
عمر طولانی و پربرکت این مرد بزرگ که نزدیک به یک قرن امتداد یافت، سرشار از آزمایشهای الهی و نشانگر سعی و تلاش یک انسان مومن و پرهیزگار است. ایشان در بسیاری از علوم اسلامی رایج در حوزههای علمیه از اساتید مسلم و کم نظیر به حساب میآمد فقیهی بزرگ و اصولیای عمیق و مفسری نوآور و رجالیای صاحب مکتب و متکلمی زبردست بود. (18)
آیتالله شهید سیّد محمّد باقر صدر:
اینجانب علاقه شدید و وافر به بزرگ ما و استاد ما، سند و پشتوانه علمی ما حضرت آیتالله العظمی خویی دارم. استادی که چشمم به نور معنویت درس ایشان روشن و طعم حلاوت و شیرینی معرفت را از محضر ایشان چشیدم و میشود گفت که بهترین نعمتهای الهی که همان ایمان و علم است و اگر خداوند متعال این نعمتها را برای من ارزانی داشته است، این از فضل و الطاف استادم میباشد. آن چه من دارم قطرهای از دریای بیکران علم ایشان است و به حق میشود گفت که ایشان پدر روحانی من است. (19)
3- نویسنده و متفکر شهیر عرب، شیخ محمّد جواد مغنیه:
او آفتابی است که اشعههای روشنگر آن در هر زمان و به هر نقطهای پرتو افکنی میکند، او استاد من و استاد بزرگان علم و دانشمندان نجف میباشد. او همانند محوری است که علوم اسلامی به دور او میچرخد او کسی است که حوزه نجف مرهون زحمات و فعالیتهای علمی وی میباشد. (20)
4- دکتر ابوالقاسم گرجی:
از لحاظ بیان دقیق، مستقیم، معقول و مطابق ذوق سلیمی که در عرصه نظرات داشت، نظریات ایشان پیوسته قاطعانه مبتنی بر استدلاهای منطقی بود، لذا هم بر دل مینشست و هم در مغز جایگیر میشد و این نه تنها در فقه و اصول بود بلکه در همه علوم اسلام مصداق داشت. (21)
ویژگیهای اخلاقی
آیهاللهالعظمی خویی علاوه بر مقام ممتاز علمی، دارای خصوصیات بارز تربیتی و اخلاقی بود. در اینجا به برخی از خلق و خوی آن معلم اخلاق که برگرفته از گفتههای شاگردان و نزدیکان ایشان است، میپردازیم:
1 - همت والا
آیت الله جعفری همدانی در خاطرات خود میگوید:
من با ایشان همدرس و رفیق صمیمی بودیم یک وقتی ایشان به من گفت: دوست دارم مدرّس بشوم، مثل مرحوم آقا ضیاء. گفتم: شما بالاتر از این هم میشوی. مرجعیت خواهی یافت! همان هم شد ایشان مرجعیت یافت. (22)
2 - ساده زیستی
آیتالله خویی از دوران جوانی تا پیری که مرجعیت جهانی یافت، زندگی طلبگی را از دست نداد. او بیآلایش و ساده بود و از تجمل و رفاهطلبی شدیداً پرهیز میکرد. سفرههایش را از غذاهای ساده تشکیل میداد و در صرف وجوهات شرعی کاملاً احتیاط مینمود.
3 - عشق به عبادت و ولایت
آیتالله خویی در کنار تحصیل و تدریس، در مکتب اساتید اخلاق و عرفان حضور یافت و به سیر و سلوک معنوی پرداخت. او برجستهترین مدرّس حوزه علمیّه نجف بود و اکثر اوقاتش را صرف مطالعه میکرد، ولی عشق به پروردگار متعال، شبهای چهارشنبه او را به مسجد سهله (ده کیلومتری نجف) میکشانید.
او آن چنان از لذت عبادت سرمست میشد، که چهل شب چهارشنبه، پشت سرهم در مسجد سهله بیتوته میکرد و تا صبح، دل به خالق هستی میسپرد.
جذبه ولایت ابی عبدالله الحسین علیهالسلام او را آن چنان واله و شیدای خویش میکرد که گاه چهل شب جمعه به کربلا میرفت و با زیارت و ذکر و دعا، قلب خود را صفا میداد و با عبادت عاشقانه به تهذیب نفس و خودسازی مشغول میشد.
آیتالله العظمی خویی رمز موفقیت خویش را در انس به پروردگار و ارتباط با ائمه اطهارعلیهمالسلام میدانست و از این عامل، به عنوان وسیله پیشرفت سود میجست. او آن قدر به این نکته اهمیت میداد که هر روز، پیش از درس، به حرم مطهر حضرت امیرمومنان علی علیهالسلام میرفت.
4 - احترام به بزرگان
آیتالله جعفری سبحانی در این زمینه میگوید:
«او بزرگان و مراجع را بیش از حد تکریم میکرد. به خاطر دارم، روزی که در مسجدی درس میگفت، حضرت آیتالله سیّد محسن حکیم پس از درس او، در همان جایگاه تدریس میکرد. استاد پس از فراغت از تدریس، به خاطر مذاکره تلامیذ (و سوالات شاگردان) کمی در جایگاه تدریس باقی ماند، که ناگهان آیتالله حکیم وارد مسجد شد. وقتی چشم آیتالله خویی به وی افتاد، با یک دستپاچگی خاصی کفش و لوازم دیگر خود را برداشت و دست به سینه ایستاد و معذرت خواست.
5 - تشویق اهل دانش
آیتالله خویی در مناسبتهای مختلف، از شاگردان فاضل خود نام میبرد و مقام و فضل آنان را میستود. وقتی دانشمندی نوشته ارزشمندی را به او هدیه میداد، برای تشویق و بزرگ داشت وی تقریظی بر آن کتاب مینوشت.
ویژگیهای اخلاقی آیتالله خویی فراوان است. او اسطوره اخلاق بود. هر وقت وارد مجلسی میشد، با صدای بلند به حاضران سلام میکرد. بسیار مودّب بود. هیچگاه سخنی اهانتآمیز، حتی توهین علمی از ایشان شنیده نشد. به استادش، میرزای نائینی شدیداً علاقهمند بود و همیشه قبل از درس، حمد و سوره میخواند و ثوابش را به روح پاک استاد هدیه میکرد. در مقابل سختیها و مصیبتهای روزگار، صبر و بردباری پیشه میکرد و خم به ابرو نمیآورد. از همه مظاهر کبر و غرور دوری میجست. هماره به تحقیق، تألیف و تدریس مشغول بود. کمک به درماندگان، رفتار مسالمتآمیز با مخالفان، مهربانی با کودکان، پرهیز از تجملگرایی، نظم، عفو وسعه صدر، از دیگر ویژگیهای این انسان وارسته میباشد.